نگارستان رویا
خلاقیت - نقاشی - کودک
۱۳۸۸ دی ۳۰, چهارشنبه
هدف ها و اهمیت فعالیت های هنری
هدف ها و اهمیت فعالیت های هنری
زمانی که فعالیتی را خواه در محیط خانه یا مدرسه برای کودکان برنامه ریزی می کنیم، مهم ترین نکته این است که بدانیم این برنامه چه اهمیت و اهدافی دارد و چه سودی برای رشد ذهنی و آموزشی کودک به همراه خواهد داشت.فعالیت های هنری به طورطبیعی سبب تقویت جنبه های گوناگون رشد زبانی، شناختی، اجتماعی و حسی - حرکتی می شوند. کارهای هنری روش هایی پیش روی کودک می گذارند تا درک خود را از مفاهیم ویژه به شکل غیر کلامی بیان کند. در این نوشته، منظور از فعالیت های هنری، نقاشی، کاردستی و مجسمه سازی به روش خلاق است.
برای نمونه، اگر موضوع اصلی کار هنری، آموزش مفهوم انتزاعی اندازه باشد، کودکی که دایره ی واژگانی غنی برای توضیح این مفهوم ندارد، می تواند با کشیدن چیزی در اندازه های متفاوت، درک خود را از مفهوم به نمایش بگذارد. می توان کودک را از راه فعالیت های هنری تشویق به ایجاد ارتباط کرد. به ویژه کودکانی که مشکلات گفتاری دارند، می توانند به کمک هنر، منظور خود را به مخاطب بفهمانند. فعالیت های هنری، کودکان را تشویق به حرف زدن و ابراز عقیده نیز می کنند. بسیاری از کودکانی که در برابر هر پرسشی به دادن پاسخ های کوتاه بله و خیر بسنده می کنند، در فرآیند خلق یک اثر هنری می توانند در رابطه با طرح، مواد مورد نیاز، کار دوستان شان و موضوعات دیگر حرف بزنند. فعالیت های هنری همچنین به کودک اعتماد به نفس و انگیزه برای خلاقیت می دهند. هنگام فعالیت های هنری گروهی، کودکان مهارت برقراری روابط اجتماعی را به گونه ای غیر مستقیم فرا می گیرند و با چگونگی تعامل، کمک به دیگران، مشارکت، پرهیز از خشونت و راه های حل مشکلات مختلف آشنا می شوند.
فعالیت های هنری سبب رشد حسی و اجتماعی در کودکان می شوند. برخی از کودکان به دلیل ترس از کثیف شدن، ناشناخته بودن مواد یا احساس ناتوانی، از شرکت در هر نوع کار هنری پرهیز می کنند. با تقویت روحیه ی اجتماعی واستفاده از فعالیت های ساده ی هنری به عنوان گام اول حرکت ،می توان حس بی اعتماد ی به خود را در کودک از بین برد. بسیاری از کودکان از گفت و گو در باره ی احساسات و عواطف شان پرهیز می کنند، اما در بیشتر موارد اطلاعاتی در رابطه با احساسات و اتفاقات پیرامون کودک، با کار هنری اش آشکار می شود. لذت کارهای هنری به پدیدآمدن روحیه ی اجتماعی می انجامد. به طور مثال، در فرآیند کار هنری، کودک به سبب لذتی که می برد، شروع به حرف زدن یا لبخند زدن می کند، اطمینان و اعتماد در کودک شکل می گیرد و خلاقیت او رشد می کند.
در خردسالان، کارهای هنری، فعالیت های حسی - حرکتی آن ها را بیشتر می کند. کودک با این فعالیت ها دیدن و ایجاد ارتباط میان دست و چشم را می آموزد. استفاده از انگشتان و در دست گرفتن اشیا را تمرین می کند و مهم تر اینکه بین دیدن و فرایند تفکر در او ارتباط ایجاد می شود. فعالیت های هنری، کودک را در علاقه مند شدن به کتاب و فرآیند آموزش خواندن نیز یاری می دهند. با فعالیت های هنری، توجه کودک به تصویر جلب می شود و درست دیدن را می آموزد. او با نگاه کردن به کتاب های تصویری و کار هنری روی کتاب، نخست می تواند تصاویر را دنبال کند و با نقاشی، داستان بگوید. پس از خواندن تصاویر، واژگان مربوط به هر تصویر را یاد می گیرد. این تمرین ها فرآیند خواندن و آموزش را تبدیل به فعالیتی لذت بخش می کنند.
منبع :سایت کتابک
زمانی که فعالیتی را خواه در محیط خانه یا مدرسه برای کودکان برنامه ریزی می کنیم، مهم ترین نکته این است که بدانیم این برنامه چه اهمیت و اهدافی دارد و چه سودی برای رشد ذهنی و آموزشی کودک به همراه خواهد داشت.فعالیت های هنری به طورطبیعی سبب تقویت جنبه های گوناگون رشد زبانی، شناختی، اجتماعی و حسی - حرکتی می شوند. کارهای هنری روش هایی پیش روی کودک می گذارند تا درک خود را از مفاهیم ویژه به شکل غیر کلامی بیان کند. در این نوشته، منظور از فعالیت های هنری، نقاشی، کاردستی و مجسمه سازی به روش خلاق است.
برای نمونه، اگر موضوع اصلی کار هنری، آموزش مفهوم انتزاعی اندازه باشد، کودکی که دایره ی واژگانی غنی برای توضیح این مفهوم ندارد، می تواند با کشیدن چیزی در اندازه های متفاوت، درک خود را از مفهوم به نمایش بگذارد. می توان کودک را از راه فعالیت های هنری تشویق به ایجاد ارتباط کرد. به ویژه کودکانی که مشکلات گفتاری دارند، می توانند به کمک هنر، منظور خود را به مخاطب بفهمانند. فعالیت های هنری، کودکان را تشویق به حرف زدن و ابراز عقیده نیز می کنند. بسیاری از کودکانی که در برابر هر پرسشی به دادن پاسخ های کوتاه بله و خیر بسنده می کنند، در فرآیند خلق یک اثر هنری می توانند در رابطه با طرح، مواد مورد نیاز، کار دوستان شان و موضوعات دیگر حرف بزنند. فعالیت های هنری همچنین به کودک اعتماد به نفس و انگیزه برای خلاقیت می دهند. هنگام فعالیت های هنری گروهی، کودکان مهارت برقراری روابط اجتماعی را به گونه ای غیر مستقیم فرا می گیرند و با چگونگی تعامل، کمک به دیگران، مشارکت، پرهیز از خشونت و راه های حل مشکلات مختلف آشنا می شوند.
فعالیت های هنری سبب رشد حسی و اجتماعی در کودکان می شوند. برخی از کودکان به دلیل ترس از کثیف شدن، ناشناخته بودن مواد یا احساس ناتوانی، از شرکت در هر نوع کار هنری پرهیز می کنند. با تقویت روحیه ی اجتماعی واستفاده از فعالیت های ساده ی هنری به عنوان گام اول حرکت ،می توان حس بی اعتماد ی به خود را در کودک از بین برد. بسیاری از کودکان از گفت و گو در باره ی احساسات و عواطف شان پرهیز می کنند، اما در بیشتر موارد اطلاعاتی در رابطه با احساسات و اتفاقات پیرامون کودک، با کار هنری اش آشکار می شود. لذت کارهای هنری به پدیدآمدن روحیه ی اجتماعی می انجامد. به طور مثال، در فرآیند کار هنری، کودک به سبب لذتی که می برد، شروع به حرف زدن یا لبخند زدن می کند، اطمینان و اعتماد در کودک شکل می گیرد و خلاقیت او رشد می کند.
در خردسالان، کارهای هنری، فعالیت های حسی - حرکتی آن ها را بیشتر می کند. کودک با این فعالیت ها دیدن و ایجاد ارتباط میان دست و چشم را می آموزد. استفاده از انگشتان و در دست گرفتن اشیا را تمرین می کند و مهم تر اینکه بین دیدن و فرایند تفکر در او ارتباط ایجاد می شود. فعالیت های هنری، کودک را در علاقه مند شدن به کتاب و فرآیند آموزش خواندن نیز یاری می دهند. با فعالیت های هنری، توجه کودک به تصویر جلب می شود و درست دیدن را می آموزد. او با نگاه کردن به کتاب های تصویری و کار هنری روی کتاب، نخست می تواند تصاویر را دنبال کند و با نقاشی، داستان بگوید. پس از خواندن تصاویر، واژگان مربوط به هر تصویر را یاد می گیرد. این تمرین ها فرآیند خواندن و آموزش را تبدیل به فعالیتی لذت بخش می کنند.
منبع :سایت کتابک
۱۳۸۸ دی ۱۸, جمعه
۱۳۸۸ دی ۱۲, شنبه
نقاشی کودک واکنشی به هستی
نقاشی کودک واکنشی به هستی
هموطن:گاه میبینیم که کودک در نقاشیاش تمایل به رنگ تیره دارد، گاه رنگ روشن را ترجیح میدهد و برخی مواقع نیز تصایری را نقش میکند که پدر و مادرها را نگران میکند همه کودکان نقاشی میکشند، اما نقاشی همهشان مثل هم نیست . در عین حال نقاشی یک کودک در دوران مختلف و در شرایط مختلف روحی روانیاش نیز یکی نیست .
گاه میبینیم که کودک در نقاشیاش تمایل به رنگ تیره دارد، گاه رنگ روشن را ترجیح میدهد و برخی مواقع نیز تصایری را نقش میکند که پدر و مادرها را نگران میک.ند
به عنوان مثال "ماندانا.س" مادر گلچهره 3 ساله میگوید: هیچ وقت ندیدهام در نقاشیهای گلچهره فردی به عنوان پدر وجود داشته باشد. او یک خانه میکشد که در آن من هستم، خودش، عروسکها و اسباببازیهایش هست، اما همسرم نیست .
این را میدانم که گلچهره بیشتر ساعات روز با من تنها است و پدرش ساعات طولانی سرکار است و وقتی هم میآید معمولا گلچهره خواب است، اما اگر واقعا نقاشی تصویری از دنیای درون بچهها باشد میتوانم چنین نتیجه بگیرم که پدر در ذهن گلچهره کوچک ما نقش اندکی دارد و این نگرانم میکند .
این که کودکان دارای ذهن خلاق و سرشار از ایده هستند شکی نیست و گاه میشنویم که برخی آهنگسازان برای ساختن یک آهنگ جدید از ابتکار کودکانی استفاده میکنند که مشغول آموختن موسیقی هستند ولی در عین حال نباید فراموش کرد که هنر نقاشی مثل سایر هنرها از روح ریشه میگیرد و هرآنچه در ضمیرناخودآگاه هست روی کاغذ میآید .
کودکان نیز با نقاشی خود روح خود را عریان میکنند و همین امر لزوم توجه پدر و مادرها را بر این کار در مورد همه کودکان ضروری میکند و خانواده باید که علاوه بر حفظ خلاقیت کودکان خود بر تغییراتی که در نقاشی آنها روی میدهد توجه کنند .
الیوریو فراری روانشناس در کتاب "نقاشی کودکان و مفاهیم آن" درباره مراحل نقاشی کودکان میگوید: نخستین مراحل نقاشی خط خطی کردن و سپس تکامل چهرهنگاری و قصهپردازی در نقاشی است .
وی همچنین معتقد است: نقاشی و زندگی عاطفی کودک مثل بررسی رنگها، موضوعها، نقاشی خانواده، رابطه محیط و نقاشی و نقاشی و ناسازگاری از جمله مولفههای مورد بحث روانشناسان است .
این روانشناس یادآور میشود: در نقاشی همانند خواب و رویا کودک خود را از ممنوعیتها رها میسازد و با مادر حالتی ناخودآگاهانه درباره مسائل کشفیات و دلهرههایش صحبت میکند .
به همین دلیل این نویسنده اصرار دارد که اگر آموزش نقاشی را بر پایه تصحیح نقاشی قرار دهیم و به آنها تمرین کپی و تقلید را بیاموزیم به از بین بردن خلاقیت در فرزندمان کمک کردهایم .
آیا باید به کودک آموزش نقاشی بدهیم؟
باران دختری است هوشیار و بازیگوش. او هیچ وقت نه در مهد کودک نه در بازیهای گروهی به مشکل برنخورده است و حس همکاری و دوستپذیری قوی دارد، اما مادرش نگران است. میگوید در نقاشیهای باران نظم منطقی به چشم نمیخورد مثل این که خانه را روی آسمان میکشد و ابرها را روی زمین یا هیچ وقت خورشید نقاشیهای او بالای صفحه نیست. او میخواهد کودکش را به کلاس آموزش نقاشی ببرد. در عین حال فکر میکند از این طریق راه را بر خلاقیت او خواهد بست .
مرضیه قرهداغی مترجم کتابهای آموزشی کودکان در این مورد معتقد است : بهترین راه برای پرورش خلاقیت کودکان آزاد گذاشتن آنها در نقاشی است. حتی اخیرا این نظریه قوت گرفته است که مداد، کودک را محدود میکند. کپی کردن یا رنگ کردن تصاویر چاپی او را بشدت محافظه کار بار میآورد. باید برای آزاد گذاشتن حس کودک وسایل دیگر مثل قلم یا پنبهدارو از او بخواهیم در صفحات بزرگ هر آنچه دلش میخواهد بکشد .
وی همچنین معتقد است هنگام نقاشی نباید کودک را زیر رگباری از اطلاعات قرار داد و به او توضیح داد که مثلا درخت چه شکلی دارد یا این که من درخت را میکشم و بعد تو آن را بکش. به نظر او بهترین روش آشنا کردن کودک با طبیعت و مظاهر آن به صورت نزدیک است. به این صورت که مثلا در یک گردش به او کاملا توضیح داده شود که این درخت است و برگها و ساقههای آن دارای این اشکال هستند و بعدا با یادآوری آن روز گردش از کودک بخواهند که یک درخت نقاشی کند .
نکته مورد توجه بعدی که خانوادهها باید به آن توجه داشته باشند همذات پنداری کودک با اشیا یا انسانها و حیوانات کارتونی و انعکاس آنها در نقاشی است. کودک به محض آن که بتواند ویژگیهای موارد گفته شده را تشخیص بدهد میتواند با آنها همذات پنداری بکند و این در نقاشیهای او نیز متجلی میشود .
رویا کوچک انتظار، روانشناس درباره این واکنش که به بحث هیجانهای کودک مربوط میشود میگوید: هیجانها زمانی شکل میگیرد که بچه بتواند آنها راتشخیص بدهد. فرزند از بدو تولد خشم، شادی و خوشحالی را میتواند در چهره مادرش ببیند و به مرور آن را در چهره دیگران نیز میتواند پیدا کند و اگر جایی برود که چهره دیگران به جز چهره مادرش شاد است میداند که در یک میهمانی یا شادی قرار گرفته است و او هم شاد میشود .
کودک قبلا حالتهای هیجانی را در چهره مادرش تجربه کرده است و میتواند آن را با نقاشی نشان بدهد در عین حال در مبحث همذات پنداری هم باید گفت که کودک در 2 تا 6 سالگی وانمود سازی میکند و خود را جای کسانی میبیند که بیشترین علاقه را به آنها دارد یا وقتی نقاشی میکشد مثلا شکل پدر را میکشد و میگوید این من هستم .
رویا کوچک انتظار، درباره نزدیک شدن برخی نقاشی کودکان به کاریکاتور میگوید: برخی کودکان در نقاشیهای خود اغراق به خرج میدهند و مثل کفشهای پاشنه بلند مادرشان را در بزرگترین اندازه میکشند که این به هنر کاریکاتور خیلی نزدیک است و این هنر یا ویژگی باید تقویت بشود و لازمه تقویت و هدایت آن تشخیص است .
یعنی پدر و مادر باید تشخیص بدهند که وقتی کودک چهره پدرش را ترسیم میکند و در آن مثلا عینک میکشد در حالی که تمام چهرهاش را پوشانده است این یعنی نوعی کاریکاتور و نباید بیتوجه به آن بود یا روش درست نقاشی کردن به او آموزش داده شود .
و از یاد نبریم که آموزش مقوله مهمی است و هرچه بگوییم کودک باید در نقاشی رها باشد، اما مشاهده میشود که کسانی که آموزش میبینند و هدایت میشوند میتوانند زودتر از همسالان خود هنری را شروع کنند .
با همه این اوصاف آنچه مهمترین نکته به نظر میرسد شناخت کودک، میزان استعداد و علاقه اوست و پدر و مادر باید هوشیار و مبتکر باشند و اطلاعات کافی داشته باشند چرا که غفلت از کودک و دنیای درونی او که اغلب زمینه بروز آن در صفحه کاغذ سفید و به وسیله نقاشی است استعدادهای نهفته کودک را در همان ابتدا از بین میبرد. در عین حال اگر به نقاشی او بیتوجه باشیم نمیدانیم که او از چیزی در رنج است یا خیر یا شاید او ترسیده است و با نقاشیاش آن را به سادگی به ما میگوید و ما باید با توجه کامل و دقت به آن همیشه بنگریم و بدانیم که از کودک 3 چیز میتوان آموخت: سرگرم شدن با هر چیز، شادی بدون دلیل و شعور خواستن .
منبع: parsipic.com
هموطن:گاه میبینیم که کودک در نقاشیاش تمایل به رنگ تیره دارد، گاه رنگ روشن را ترجیح میدهد و برخی مواقع نیز تصایری را نقش میکند که پدر و مادرها را نگران میکند همه کودکان نقاشی میکشند، اما نقاشی همهشان مثل هم نیست . در عین حال نقاشی یک کودک در دوران مختلف و در شرایط مختلف روحی روانیاش نیز یکی نیست .
گاه میبینیم که کودک در نقاشیاش تمایل به رنگ تیره دارد، گاه رنگ روشن را ترجیح میدهد و برخی مواقع نیز تصایری را نقش میکند که پدر و مادرها را نگران میک.ند
به عنوان مثال "ماندانا.س" مادر گلچهره 3 ساله میگوید: هیچ وقت ندیدهام در نقاشیهای گلچهره فردی به عنوان پدر وجود داشته باشد. او یک خانه میکشد که در آن من هستم، خودش، عروسکها و اسباببازیهایش هست، اما همسرم نیست .
این را میدانم که گلچهره بیشتر ساعات روز با من تنها است و پدرش ساعات طولانی سرکار است و وقتی هم میآید معمولا گلچهره خواب است، اما اگر واقعا نقاشی تصویری از دنیای درون بچهها باشد میتوانم چنین نتیجه بگیرم که پدر در ذهن گلچهره کوچک ما نقش اندکی دارد و این نگرانم میکند .
این که کودکان دارای ذهن خلاق و سرشار از ایده هستند شکی نیست و گاه میشنویم که برخی آهنگسازان برای ساختن یک آهنگ جدید از ابتکار کودکانی استفاده میکنند که مشغول آموختن موسیقی هستند ولی در عین حال نباید فراموش کرد که هنر نقاشی مثل سایر هنرها از روح ریشه میگیرد و هرآنچه در ضمیرناخودآگاه هست روی کاغذ میآید .
کودکان نیز با نقاشی خود روح خود را عریان میکنند و همین امر لزوم توجه پدر و مادرها را بر این کار در مورد همه کودکان ضروری میکند و خانواده باید که علاوه بر حفظ خلاقیت کودکان خود بر تغییراتی که در نقاشی آنها روی میدهد توجه کنند .
الیوریو فراری روانشناس در کتاب "نقاشی کودکان و مفاهیم آن" درباره مراحل نقاشی کودکان میگوید: نخستین مراحل نقاشی خط خطی کردن و سپس تکامل چهرهنگاری و قصهپردازی در نقاشی است .
وی همچنین معتقد است: نقاشی و زندگی عاطفی کودک مثل بررسی رنگها، موضوعها، نقاشی خانواده، رابطه محیط و نقاشی و نقاشی و ناسازگاری از جمله مولفههای مورد بحث روانشناسان است .
این روانشناس یادآور میشود: در نقاشی همانند خواب و رویا کودک خود را از ممنوعیتها رها میسازد و با مادر حالتی ناخودآگاهانه درباره مسائل کشفیات و دلهرههایش صحبت میکند .
به همین دلیل این نویسنده اصرار دارد که اگر آموزش نقاشی را بر پایه تصحیح نقاشی قرار دهیم و به آنها تمرین کپی و تقلید را بیاموزیم به از بین بردن خلاقیت در فرزندمان کمک کردهایم .
آیا باید به کودک آموزش نقاشی بدهیم؟
باران دختری است هوشیار و بازیگوش. او هیچ وقت نه در مهد کودک نه در بازیهای گروهی به مشکل برنخورده است و حس همکاری و دوستپذیری قوی دارد، اما مادرش نگران است. میگوید در نقاشیهای باران نظم منطقی به چشم نمیخورد مثل این که خانه را روی آسمان میکشد و ابرها را روی زمین یا هیچ وقت خورشید نقاشیهای او بالای صفحه نیست. او میخواهد کودکش را به کلاس آموزش نقاشی ببرد. در عین حال فکر میکند از این طریق راه را بر خلاقیت او خواهد بست .
مرضیه قرهداغی مترجم کتابهای آموزشی کودکان در این مورد معتقد است : بهترین راه برای پرورش خلاقیت کودکان آزاد گذاشتن آنها در نقاشی است. حتی اخیرا این نظریه قوت گرفته است که مداد، کودک را محدود میکند. کپی کردن یا رنگ کردن تصاویر چاپی او را بشدت محافظه کار بار میآورد. باید برای آزاد گذاشتن حس کودک وسایل دیگر مثل قلم یا پنبهدارو از او بخواهیم در صفحات بزرگ هر آنچه دلش میخواهد بکشد .
وی همچنین معتقد است هنگام نقاشی نباید کودک را زیر رگباری از اطلاعات قرار داد و به او توضیح داد که مثلا درخت چه شکلی دارد یا این که من درخت را میکشم و بعد تو آن را بکش. به نظر او بهترین روش آشنا کردن کودک با طبیعت و مظاهر آن به صورت نزدیک است. به این صورت که مثلا در یک گردش به او کاملا توضیح داده شود که این درخت است و برگها و ساقههای آن دارای این اشکال هستند و بعدا با یادآوری آن روز گردش از کودک بخواهند که یک درخت نقاشی کند .
نکته مورد توجه بعدی که خانوادهها باید به آن توجه داشته باشند همذات پنداری کودک با اشیا یا انسانها و حیوانات کارتونی و انعکاس آنها در نقاشی است. کودک به محض آن که بتواند ویژگیهای موارد گفته شده را تشخیص بدهد میتواند با آنها همذات پنداری بکند و این در نقاشیهای او نیز متجلی میشود .
رویا کوچک انتظار، روانشناس درباره این واکنش که به بحث هیجانهای کودک مربوط میشود میگوید: هیجانها زمانی شکل میگیرد که بچه بتواند آنها راتشخیص بدهد. فرزند از بدو تولد خشم، شادی و خوشحالی را میتواند در چهره مادرش ببیند و به مرور آن را در چهره دیگران نیز میتواند پیدا کند و اگر جایی برود که چهره دیگران به جز چهره مادرش شاد است میداند که در یک میهمانی یا شادی قرار گرفته است و او هم شاد میشود .
کودک قبلا حالتهای هیجانی را در چهره مادرش تجربه کرده است و میتواند آن را با نقاشی نشان بدهد در عین حال در مبحث همذات پنداری هم باید گفت که کودک در 2 تا 6 سالگی وانمود سازی میکند و خود را جای کسانی میبیند که بیشترین علاقه را به آنها دارد یا وقتی نقاشی میکشد مثلا شکل پدر را میکشد و میگوید این من هستم .
رویا کوچک انتظار، درباره نزدیک شدن برخی نقاشی کودکان به کاریکاتور میگوید: برخی کودکان در نقاشیهای خود اغراق به خرج میدهند و مثل کفشهای پاشنه بلند مادرشان را در بزرگترین اندازه میکشند که این به هنر کاریکاتور خیلی نزدیک است و این هنر یا ویژگی باید تقویت بشود و لازمه تقویت و هدایت آن تشخیص است .
یعنی پدر و مادر باید تشخیص بدهند که وقتی کودک چهره پدرش را ترسیم میکند و در آن مثلا عینک میکشد در حالی که تمام چهرهاش را پوشانده است این یعنی نوعی کاریکاتور و نباید بیتوجه به آن بود یا روش درست نقاشی کردن به او آموزش داده شود .
و از یاد نبریم که آموزش مقوله مهمی است و هرچه بگوییم کودک باید در نقاشی رها باشد، اما مشاهده میشود که کسانی که آموزش میبینند و هدایت میشوند میتوانند زودتر از همسالان خود هنری را شروع کنند .
با همه این اوصاف آنچه مهمترین نکته به نظر میرسد شناخت کودک، میزان استعداد و علاقه اوست و پدر و مادر باید هوشیار و مبتکر باشند و اطلاعات کافی داشته باشند چرا که غفلت از کودک و دنیای درونی او که اغلب زمینه بروز آن در صفحه کاغذ سفید و به وسیله نقاشی است استعدادهای نهفته کودک را در همان ابتدا از بین میبرد. در عین حال اگر به نقاشی او بیتوجه باشیم نمیدانیم که او از چیزی در رنج است یا خیر یا شاید او ترسیده است و با نقاشیاش آن را به سادگی به ما میگوید و ما باید با توجه کامل و دقت به آن همیشه بنگریم و بدانیم که از کودک 3 چیز میتوان آموخت: سرگرم شدن با هر چیز، شادی بدون دلیل و شعور خواستن .
منبع: parsipic.com
۱۳۸۸ دی ۱۱, جمعه
مراحل تحول نقاشي
در تمام دوره كودكي و تا مرزهاي نوجواني اكثر كودكان به طور منظم به مجموعه اي از فعاليت هاي ترسيمي مي پردازند و بدين ترتيب روابط زيادي با واقعيت ها برقرار مي سازند. كودكان با استفاده از شيوه هاي مختلف، تصور خود را از جهان به نوعي ترسيم مي كنند. اين فعاليت با مدت اكتشاف و تجربه همراه است. حدودا از پايان نخستين سال زندگي بسياري از كودكان فعاليتي كه مي توان آن را ترسيم يا نگارگري ناميد از خودشان بروز مي دهند كه ابزار آن يك مداد و قلم است اما ممكن است از انگشت، اسفنج، يك تكه ذغال، يك تكه گچ يا يك تيره چوب يا هر شي ديگر نيز استفاده كنند.
نقاشي عمدي (ارادي) از دومين سال زندگي به صورت ترسيم خطوط درهم و برهم شروع و به تدريج با رشد حركتي- ادراكي ادامه مي يابد يعني بعد از مرحله اي كه كودك از دست خود تبعيت مي كند در مرحله بعدي چشم به هدايت دست مي پردازد. به نظر اكثر محققان در جريان سومين سال زندگي نخستين نقاشي هاي تقليدي ظهور مي كنند.
مراحل تحول نقاشي
در بين فعاليت هاي كودك، نقاشي از تحولات شناختي، عاطفي، اجتماعي تاثير مي پذيرد و به مقياسي وسيع در تشخيص رواني و روان درمانگري به كار گرفته مي شود.
قبل از 2 سالگي: نقاشي هايي ايجاد مي شود كه ناشي از فعاليت حركتي، بدون مهارگري ديداري است. اين مرحله، مرحله خط خطي كردن است.
از 2 تا 3 سالگي: تقليد از موقعيت ها ديده مي شود. اين مرحله، مرحله آغاز حركت ترسيمي است.
از 5 - 3 سالگي: در اين مرحله كودك تا حدي به الگو توجه مي كند اما غالبا طرحي اجمالي و قالبي را جانشين آن مي سازد.
از 5-9 سالگي: مرحله نسخه پردازي (بازپديدآوري) از شكل هاي هندسي است، به ترتيب از دايره، مربع، مثلث، لوزي تا شكل هاي پيچيده.
در اين مرحله نقاشي هايي كه عناصر مختلف تجسم در آنها متمايز گرديده اند، توليد مي شود همچنين تركيب طرح هاي پايه با جزئيات زياد.
از 9-13 سالگي: رها كردن اجمال گري به سود واقع نگري ديداري تر.
نقاشي عمدي (ارادي) از دومين سال زندگي به صورت ترسيم خطوط درهم و برهم شروع و به تدريج با رشد حركتي- ادراكي ادامه مي يابد يعني بعد از مرحله اي كه كودك از دست خود تبعيت مي كند در مرحله بعدي چشم به هدايت دست مي پردازد. به نظر اكثر محققان در جريان سومين سال زندگي نخستين نقاشي هاي تقليدي ظهور مي كنند.
مراحل تحول نقاشي
در بين فعاليت هاي كودك، نقاشي از تحولات شناختي، عاطفي، اجتماعي تاثير مي پذيرد و به مقياسي وسيع در تشخيص رواني و روان درمانگري به كار گرفته مي شود.
قبل از 2 سالگي: نقاشي هايي ايجاد مي شود كه ناشي از فعاليت حركتي، بدون مهارگري ديداري است. اين مرحله، مرحله خط خطي كردن است.
از 2 تا 3 سالگي: تقليد از موقعيت ها ديده مي شود. اين مرحله، مرحله آغاز حركت ترسيمي است.
از 5 - 3 سالگي: در اين مرحله كودك تا حدي به الگو توجه مي كند اما غالبا طرحي اجمالي و قالبي را جانشين آن مي سازد.
از 5-9 سالگي: مرحله نسخه پردازي (بازپديدآوري) از شكل هاي هندسي است، به ترتيب از دايره، مربع، مثلث، لوزي تا شكل هاي پيچيده.
در اين مرحله نقاشي هايي كه عناصر مختلف تجسم در آنها متمايز گرديده اند، توليد مي شود همچنين تركيب طرح هاي پايه با جزئيات زياد.
از 9-13 سالگي: رها كردن اجمال گري به سود واقع نگري ديداري تر.